-
قوت لایموت
جمعه 5 مهر 1392 22:47
حکایت در سیرت اردشیر بابکان آمده است که حکیم عرب را پرسید که روزی چه مایه طعام باید خوردن؟ گفت: صد درمسنگ ( حدود 250 گرم ) کفایت است. گفت: این قدر چه قوت دهد؟ گفت: هذا المقدار یحملک و مازاد علی ذلک فانت حامله یعنی اینقدر تو را برپای همی دارد و هر چه برین زیادت کنی تو حمال آنی. خوردن برای زیستن و ذکر کــردن است تو...
-
حسین اینگونه ارشد شد
چهارشنبه 3 مهر 1392 22:54
حسین ، ارشد آسایشگاه یکی از افسران عراقی، کمی جلوتر آمد و در حالی که سبیلهایش را تاب میداد، گفت: ما میخواهیم از جمع شما، یک نفر را اعدام کنیم! یک نفر داوطلب اعدام شود. منبع : سایت هوران با صدای بههم خوردن درهای آسایشگاه و ورود چند سرباز و افسر عراقی، سکوت شکسته شد. صدای آهن و فلز با فریاد بعثیها به هم آمیخته بود....
-
فضیلت بسم الله
سهشنبه 2 مهر 1392 23:22
روزی رسول اکرم (ص) از قبرستان بقیع می گذشت و به یاران فرمود: بشتابید! در برگشت، یاران خواستند با سرعت بگذرند، حضرت فرمود: آرام بروید. در رفت، مرده ای را عذاب می کردند و در بازگشت، عذاب از او برداشته شد؛ چرا که فرزندی دارد و در همین فرصت نزد معلم رفت و «بسم الله الرحمنِ الرحیم» را آموخت و خداوند به همین جهت، عذاب را از...
-
بهترین زندگی با سه پند
جمعه 22 شهریور 1392 11:26
روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی. اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری! دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی. و سوم اینکه در بهترین کاخ ها و خانه های جهان زندگی کنی. پسر لقمان گفت ای پدر! ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور می توانم این کارها را انجام دهم؟ لقمان...
-
چهارصد حکمت در 8 پند
جمعه 22 شهریور 1392 11:22
پندهایی از لقمان حکیم به فرزندش! پند لقمان حکیم به فرزند: ای جان فرزند، هزار حکمت آموختم که از آن چهارصد حکمت انتخاب کردم و از آن چهارصد هشت کلمه برگزیدم که جامع کلمات است. دو چیز را هرگز فراموش مکن: 1- خدا را 2- مرگ را. دو چیز را همیشه فراموش کن: 1- به کسی خوبی کردی 2- کسی به تو بدی کرد. به مجلسی وارد شدی زبان...
-
فرشته نگهبان
جمعه 22 شهریور 1392 10:51
مرد داشت در خیابان حرکت می کرد که ناگهان صدایی از پشت گفت: - اگر یک قدم دیگه جلو بری کشته می شی. مردایستاد و در همان لجظه اجری از بالا افتاد جلوی پاش.مرد نفس راحتی کشید وبا تعجب دوروبرشو نگاه کرد اما کسی رو ندید.بهر حال نجات پیدا کرده بود. به راهش ادامه داد.به محض اینکه می خواست از خیابان رد بشه باز همان صداگفت: -...
-
هشدار به نماز گزاران
جمعه 8 شهریور 1392 21:13
یک کسی نمازش غلط بود. گفتند: آقا نمازت غلط است. گفت: برو! اینقدر خدا تارکالصلاة دارد که الآن فرشتهها سر همین نماز غلط من دعوایشان میشود. او میگوید: به من بده، او میگوید: به من بده. ممکن است خدا آن تارکالصلاة را ببخشد، ولی اینکه میگوید: چیزی نیست هم میخواند، هم غلط میخواند و هم میگوید: اشکالی ندارد. خود شما...
-
خدای راه گشا
یکشنبه 3 شهریور 1392 19:17
یوسف می دانست تمام درها بسته هستند اما به خاطر خدا حتی به سوی درهای بسته دوید... و تمام درهای بسته برایش باز شد اگر تمام درهای دنیا به رویت بسته بود بدو چون خدای تو و یوسف یکی ست ...
-
عنایت امام رضا (ع) به آیت الله بهجت
چهارشنبه 30 مرداد 1392 23:06
تجویز امام رضا علیه السلام به آیت الله بهجت یک روز هنگامی که پدرم از حرم امام رضا علیه السلام به دفتر برگشته بودند در حالی که من حواسم متوجه کارم بود، ایشان مطلبی را گفتند... حجت الاسلام علی بهجت فرزند عارف بینظیر عالم حضرت آیت الله محمدتقی بهجت رحمه الله علیه نقل میکند: "در جریان درست کردن قفسه کتابهای...
-
خدا کریم است ...
چهارشنبه 30 مرداد 1392 00:01
درویشی تهیدست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد با دست اشارهای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ اوردند. کریم خان گفت: این اشارههای تو برای چه بود؟ درویش گفت: نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟ کریم خان در حال کشیدن...
-
خوابم برد !!!
یکشنبه 27 مرداد 1392 23:50
-
بیسکویت کو ؟
شنبه 26 مرداد 1392 20:03
بچه ام کوچولو بود، از من بیسکویت خواست.گفتم: امروز مى خرم. وقتى به خانه برگشتم فراموش کرده بودم. بچه دوید جلو و پرسید: بابا بیسکویت کو؟ گفتم: یادم رفت!!! بچه تازه به زبان آمده بود، گفت: بابا بَده، بابا بَده. بچه را بغل کردم و گفتم: باباجان! دوستت دارم. گفت: بیسکویت کو؟ دانستم که دوستى بدون عمل را بچه سه ساله هم قبول...
-
مرگ دو بهلول
شنبه 26 مرداد 1392 19:37
-
عبرت تاریخ
شنبه 26 مرداد 1392 15:25
مـــــنتظران مــــهدی (عج) بــــه هـــوش بـــاشید حــــسین (ع) را مـــــنتظرانش کـــشتند... در جواب هل من ناصر ینصرنی اگر یک لبیک یا حسین ع گفته بودند کار به یالثارات الحسین ع نمیکشید ...
-
نماز ، ارتباط با خدا
جمعه 25 مرداد 1392 23:14
یکی از علماء از کربلا و نجف برمی گشت ولی در راه برگشت در اطراف کرمانشاه و همدان گرفتار دزدان شده و هر چه او و رفقایش داشتند، همه را سارقین غارت نمودند. آن عالم می گوید : « من کتابی داشتم که سالها با زحمت و مشقّت زیادی آن را نوشته بودم و چون خیلی مورد علاقه ام بود در سفر و حضر با من همراه بود، اتفاقاً کتاب یاد شده نیز...
-
توجه در نماز
جمعه 25 مرداد 1392 20:41
ﻧﻤﺎز را آرام و ﺑﺎ ﺗﺄﻧّﯽ ﺑﺨﻮان، ﺷﺎﯾﺪ ﯾﺎدت ﺑﯿﺎﯾﺪ ﮐﻪ داری ﺑﺎ ﺧﺪا ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽﮐﻨﯽ و ﺧﺪا دارد ﺑﺎ ﺗﻮ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽﮐﻨﺪ. در ﻧﻤﺎز ﺧﻮدت ﺑﺎش و ﻧﮕﺬار ﺣﻮاﺳﺖ ﺟـﺎی دﯾﮕـﺮ ﺑـﺮود . اﺻﻼ دﻗﺖ ﮐﻦ و ﺑﺒﯿﻦ ﮐﯿﺴﺖ ﮐﻪ دارد ﻧﻤﺎز ﻣﯽﺧﻮاﻧﺪ. حاج اسماعیل دولابی
-
بهترین انسان ها
جمعه 25 مرداد 1392 20:00
« سُئِلَ عَلَیْهِ السَّلامُ عَنْ خِیارِ الْعبادِ؟ فَقالَ(علیه السلام): أَلَّذینَ إِذا أَحْسَنُوا إِسْتَبْشَرُوا، وَ إِذا أَساؤُوا إِسْتَغْفَرُوا وَ إِذا أُعْطُوا شَکَرُوا، وَ إِذا أُبْتِلُوا صَبَرُوا، وَ إِذا غَضِبُوا عَفَوْ ». ترجمه : از امام رضا(علیه السلام) درباره بهترین بندگان سؤال شد. فرمود: آنان که هر گاه نیکى...
-
جانبازی از نوع کلنگی !
یکشنبه 20 مرداد 1392 21:07
روایتی از مرد ریش حنایی گردان تخریب حسین، آلبومی از عکسهای برادر شهیدش را در قفسه مغازه نگهداری میکند، دست چپش را به پشت سر دراز میکند و میگوید: هر عکس محسن یک خاطره و یک لبخند است. حسین دین شعاری؛ برادر شهید محسن دین شعاری فرمانده گردان تخریب لشکر 27 محمد رسول الله(ص)، در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری فارس روایتی از...
-
اخلاص و تکلیف گرایی
شنبه 19 مرداد 1392 18:22
معنای حقیقی اخلاص رهبر معظم انقلاب: اگر به خامنه ای بگویند که امروز وجود تو برای کفش جفت کردن توی فلان حسینیه مفیدتر است... بنده خواهم رفت آنجا و کفش جفت خواهم کرد. این را قطعاً بدانید اگر یک کاری باشد که من در آن کار در گمنامی زندگی کنم و وجودم برای اسلام مفیدتر از مسئولیتی باشد که الان دارم، و الله یک لحظه درنگ نمی...
-
شاه کلید خوشبختی
شنبه 19 مرداد 1392 15:40
آیت الله بهجت: از ما، عمل چندانی نخواسته اند! مهم تر از عمل کردن، “عمل نکردن” است! تقوا یعنی “عمل گناه را مرتکب نشدن! همه میپرسند چه کار کنیم؟من میگویم: بگویید چه کار نکنیم؟و پاسخ اینست:گــــــــنــــــــــــاه نــــکــنــیــد. شاه کلید اصلی رابطه با خدا ” گــنــاه نــکــردن ” است.
-
مالک اشتر و رفتار علوی
شنبه 19 مرداد 1392 04:18
در مکتب علی (ع) امام على علیه السلام داراى جاذبه هاى عجیبى بود، و دوست و دشمن ، مسلمان و کافر را جذب مى کرد، تا جایى که کسانى در این راه دست خود را قطع مى کردند، و از آئین خود منصرف گردیده ، آئین بحق على علیه السلام را مى پذیرفتند. روزى على علیه السلام کنیزى را دید که محزون و گرایان است ، و چون از علتش پرسید، جواب...
-
همسایه حسود و همسایه دانا
شنبه 19 مرداد 1392 01:33
روزی مردی برای خود خانه ای بزرگ و زیبا خرید که حیاطی بزرگ با درختان میوه داشت. در همسایگی او خانه ای قدیمی بود که صاحبی حسود داشت که همیشه سعی می کرد اوقات او را تلخ کند و با گذاشتن زباله کنار خانه اش و ریختن آشغال آزارش می داد. یک روز صبح خوشحال از خواب برخاست و همین که به ایوان رفت دید یک سطل پر از زباله در ایوان...
-
پایان دوستی بخاطر غیبت
شنبه 19 مرداد 1392 01:22
شاید کسی گمان نمی برد که آن دوستی بریده شود و آن دو رفیق که همیشه ملازم یکدیگر بودند، روزی از هم جدا شوند. مردم یکی از آنها را بیش از آن اندازه که به نام اصلی خودش بشناسند به نام دوست و رفیقش می شناختند. معمولاً وقتی که می خواستند از او یاد کنند، توجه به نام اصلیش نداشتند و می گفتند: رفیق .... آری او به نام رفیق...
-
عاقبت غرور
شنبه 19 مرداد 1392 01:19
یک کوزهی سفالی، گلدان خانهام شد قولی به دانه داد و، با خاک هم قسم شد بگذشت روزگاری، بشکفت غنچهی گل با لحن تلخ او گفت : «گلدان ِ زشت ِ اُمُّل!!» کوزه دلش ترک خورد، آرام گریه سرداد دستش پر از تمنا، خاکش پر از غم و داد آرام گفت ای گل: روزی که دانه بودی قنداقهات دلم بود! مهمان خانه بودی کمکم شدی تو غنچه، اندام تو...
-
عاقبت بی تفاوتی نسبت به دیگران
شنبه 19 مرداد 1392 01:16
داستان تله موش و بی اعتنایی حیوانات مزرعه به موش موش از شکاف دیوار سرک کشید تا ببیند این همه سر و صدا برای چیست . مرد مزرعه دار تازه از شهر رسیده بود و بسته ای با خود آورده بود و زنش با خوشحالی مشغول باز کردن بسته بود . موش لب هایش را لیسید و با خود گفت : کاش یک غذای حسابی باشد . اما همین که بسته را باز کردند ، از ترس...
-
قرآن بجای بیهوشی
شنبه 19 مرداد 1392 01:09
آورده اند: مرحوم آیت الله العظمی سید احمد خوانساری بیماری زخم معده داشتند که احتیاج به عمل جراحی داشت، از طرفی ایشان سالخورده و از لحاظ جسمی ناتوان بودند و تحمل جراحی بدون بیهوشی نیز ممکن نبود. پیش از آن که عمل جراحی آغاز شود، ایشان اجازه بی هوش کردن را به پزشک ندادند [چون به نظر ایشان در وضعیت بی هوشی، تقلید...
-
امام علی (ع) و سخن با اهل قبور
شنبه 19 مرداد 1392 01:05
امام علی علیه السلام ـ عند رُجُوعِهِ مِن صِفِّینَ و إشرافِهِ على القُبُورِ بظاهِرِ الکُوفَةِ ـ : یا أهلَ الدِّیارِ المُوحِشَةِ ، و المَحالِّ المُقفِرَةِ ، و القُبورِ المُظلِمَةِ ، یا أهلَ التُّربَةِ ، یا أهلَ الغُربَةِ ، یا أهلَ الوَحدَةِ ، یا أهلَ الوَحشَةِ ، أنتُم لَنا فَرَطٌ سابِقٌ ، و نَحنُ لَکُم تَبَعٌ لاحِقٌ ،...
-
عصبانیت امام از غیبت
شنبه 19 مرداد 1392 01:03
زهرا مصطفوی (دختر امام): امام از همان دوران که ما بچه بودیم خیلی به دنبال اینکه ما را نصیحت کنند نبودند؛ یعنی عملاً ما میفهمیدیم که چی خوب است و چی بد است. یعنی عمل ایشان و رفتارشان برای ما طبیعتاً سرمشق بود، در عین حال از همان آغاز خیلی جدی بودند الان درمقابل کوچکترین فعل حرام چنان غضبناک میشوند که در مقابل نظام...
-
این قبرها و این قصرها !
شنبه 19 مرداد 1392 01:00
گویند بهلول در اطراف قصر مدائن بود و با بچه ها مشغول بازی بود. هارون الرشید که عازم حج بود از آنجا گذر کرد . وقتی بهلول را دید گفت ای بهلول مرا موعظه کن. بهلول گفت : از سرنوشت حاکمان گذشته عبرت بگیر . هارون پرسید چطور ؟ بهلول اشاره ای به قصر کسری ( ایوان مدائن ) کرد و گفت : هذه قصــــورهم یعنی این قصرهایشان و سپس...
-
همدردی عجیب با فقیر
شنبه 19 مرداد 1392 00:56
مى گویند مردى مقدارى نان در دست داشت و از کوچه اى مى گذشت . فقیرى را دید سر به زانو گذارده و گریه مى کند. پیش رفت تا از او دلجوئى کند. سبب گریه اش را پرسید . فقیر گفت چند شبانه روز است غذائى بدست نیاورده ام و اکنون از گرسنگى بى تاب شده گریه مى کنم . مرد رهگذر کنار او نشست و شروع به گریه کرد. فقیر پرسید برادر تو چرا...