داستــــانها و درســـها

داستــــانها و درســـها

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
داستــــانها و درســـها

داستــــانها و درســـها

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک

بهترین زندگی با سه پند

روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی.
اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!
دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی.
و سوم اینکه در بهترین کاخ ها و خانه های جهان زندگی کنی.
پسر لقمان گفت ای پدر! ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور می توانم این کارها را انجام دهم؟
لقمان جواب داد:
اگر کمی دیر تر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که می خوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد.
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است.

و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای گیری، آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست .


f0qb_siqsyg_320.jpg

چهارصد حکمت در 8 پند

پندهایی از لقمان حکیم به فرزندش!

 

پند لقمان حکیم به فرزند:

 

ای جان فرزند،

 هزار حکمت آموختم که از آن چهارصد حکمت انتخاب کردم

 و از آن چهارصد هشت کلمه برگزیدم که جامع کلمات است.


دو چیز را هرگز فراموش مکن:

1- خدا را 2- مرگ را.


دو چیز را همیشه فراموش کن:

 1- به کسی خوبی کردی 2- کسی به تو بدی کرد.


به  مجلسی وارد شدی زبان نگهدار،


 به سفره ای وارد شدی شکم نگهدار،


 به خانه ای وارد شدی چـشم نگهـدار،


 به نمـاز ایستـادی دل نـگـهـدار..

 

                                                           

فرشته نگهبان

مرد داشت در خیابان حرکت می کرد که ناگهان صدایی از پشت گفت:
- اگر یک قدم دیگه جلو بری کشته می شی.
مردایستاد و در همان لجظه اجری از بالا افتاد جلوی پاش.مرد نفس 
راحتی کشید وبا تعجب دوروبرشو نگاه کرد اما کسی رو ندید.بهر حال 
نجات پیدا کرده بود. به راهش ادامه داد.به محض اینکه می خواست از 
خیابان رد بشه باز همان صداگفت:
- ایست!
مرد ایستاد و در همان لحظه ماشینی با سرعت عجیبی ازجلویش رد 
شد.بازم نجات پیدا کرد.مرد پرسید تو کی هستی و صدا جواب داد 
مفرشته نگهبان ت هستم. مرد فکری کرد و گفت:

-پس اون موقعی که من داشتم ازدواج می کردم تو کدوم گوری بودی؟


منبع : داستانک

هشدار به نماز گزاران

یک کسی نمازش غلط بود. گفتند: آقا نمازت غلط است. گفت: برو! اینقدر خدا تارک‌الصلاة دارد که الآن فرشته‌ها سر همین نماز غلط من دعوایشان می‌شود. او می‌گوید: به من بده، او می‌گوید: به من بده.


ممکن است خدا آن تارک‌الصلاة را ببخشد، ولی اینکه می‌گوید: چیزی نیست هم می‌خواند، هم غلط می‌خواند و هم می‌گوید: اشکالی ندارد. خود شما اگر سر سفره سبزی ببینید. بگویید: آقا این سبزی را چه کسی پاک کرده است، گل دارد. مثلاً خانم بگوید: بخور بابا گل چیه؟ تا آخر عمرت در ذهنت می‌ماند. اگر یک ذره گل باشد بگوید: طوری نیست، ناراحت می‌شوی، اما اگر پر از گل باشد بلند شود دوباره بشوید، او را می‌بخشی. این مهم است.

 "بخشی از کلام استاد قرائتی"

خدای راه گشا


یوسف می دانست تمام درها بسته هستند

اما به خاطر خدا حتی به سوی درهای بسته دوید...

و تمام درهای بسته برایش باز شد

اگر تمام درهای دنیا به رویت بسته بود

بدو

چون خدای تو و یوسف یکی ست ...