ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
خداوند به حضرت موسی فرمود: با زبانی دعا کن که
با آن گناه نکردی ، تا دعایت مستجاب شود.
حضرت پرسید چگونه؟
به او گفته شد: به دیگران بگو برایت دعا کنند
چون تو با زبان آنها گناه نکرده ای!
یکی از یاران پیامبر(ص) کفش یکی دیگر از اصحاب را برداشت
و زیر لباسش پنهان کرد.
صاحب کفش کمی به دنبال کفش خود گشت و وقتی آن را پیدا
نکرد،خیلی نگران شد و از دیگران پرسید:
"کسی کفش های مرا ندیده است؟"
کسی که کفش ها را برای شوخی برداشته بود،گفت:
"من آن ها را برداشتم."
رسول خدا(ص) که در آن جا حضور داشت و این شوخی نابجا را
می دید،فرمود:
"فَکَیفَ بِروعَةِ المؤمِنِ؟؛ترساندن مؤمن چه معنا دارد؟"
کسی که کفش را برداشته بود،گفت:
"سوگند به خدایی که تو را به پیامبری برگزید،من برای شوخی این
کار را کردم."
حضرت باز هم فرمود:
"فَکَیفَ بِرَوعةِ المؤمِنِ؟؛ترساندن مؤمن چه معنا دارد؟"
منبع:کتاب"حکایت نامه موضوعی پیامبراعظم(ص)"__غلامرضاحیدری ابهری