داستــــانها و درســـها

داستــــانها و درســـها

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
داستــــانها و درســـها

داستــــانها و درســـها

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک

از بچه ها یاد بگیریم


ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ :
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻟﮕﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﮔﻔﺖ : ‏« ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ‏» ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻟﮕﻮ ﻫﺴﺘﻨﺪ .
ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻨﺪ .
ﮔﻔﺖ : ﺳﺨﺖ ﺩﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯿﺪ .
ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺷﺶ ﺧﺼﻮﺻﯿﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ
ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ .
ﺍﻭﻝ
ﻫﻤﯿﺸﻪ بی ﺪﻟﯿﻞ ﺷﺎﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ .
ﺩﻭﻡ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺍﺳﺖ .
ﺳﻮﻡ
ﻭﻗﺘﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ
ﺗﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﻧﺪ
ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ .
ﭼﻬﺎﺭﻡ
ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺩﻝ نمی ﺒﻨﺪﻧﺪ .
ﭘﻨﺠﻢ
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﻋﻮﺍ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ،
ﺳﺮﯾﻊ ﺁﺷﺘﯽ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
ﻭ ﺍﺯ ﻫﻢ ﮐﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻧﻤﯿﮕﯿﺮﻧﺪ .
ﺷﺸﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ
ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ .

 

عبادت برای از دست دادن !

http://www.negarkhaneh.ir/UserGallery/2011/6/jamal_01120000_1.jpg

از شیخی پرسیدند: از این همه مراقبه و توجه به خدا چه به دست آورده ای؟

جواب داد: هیچ! اما بعضی چیزها را از دست داده ام؛

خشم، نگرانی و اضطراب، افسردگی، احساس عدم امنیت و ترس از مرگ...

همیشه با به دست آوردن نیست که حالمان خوب می شود

گاهی از دست دادن ها بیشتر آسوده و راحتمان می کند.

این هم میگذرد ...


ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪ ﭘﺲ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺷﻬﺮ می گذﺷﺘﻢ،
ﭼﺸﻤﻢ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﮐﻔﺸﻬﺎﯼ ﮔﺮﺍﻧﻘﯿﻤﺖ ﺍﻓﺘﺎﺩ
ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﺮﯾﺴﺖ.

ﻧﺰﺩﯾﮑﺶ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ
"ﺍﯾﻦ ﻫﻢ می گذرد"

ﻋﻠﺖ گریه اش ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ،
ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﺧﻂ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ.
ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻫﯿﺰﻡ ﻣﯿﻔﺮﻭﺧﺘﻢ و ﺣﺎﻝ ﺻﺎﺣﺐ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪﺍﻡ.
ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﭼﺮﺍ ﺑﻌﺪ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ؟
ﮔﻔﺖ ﺁﻣﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﺎﺯ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ "ﺍﯾﻦ ﻫﻢ می گذرد"
.
.
.
گر به دولت برسی مست نگردی مردی
گر به ذلت برسی پست نگردی مردی
اهل عالم همه بازیچه دست هوسند
گر تو بازیچه این دست نگردی مردی . . .

نماز شاه کلید است



جوانے نزد شیخ حسنعلے نخودکے آمد و گفت :

سـ ه قفل در زندگے ام وجود دارد و سـ ه کلید از شما مےخواهم.


قفل اول اینست کــ ه دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.
قفل دوم اینکــ ه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.
قفل سوم اینکــ ه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.


شیخ فرمود :

براے قفل اول نمازت را اول وقت بخوان.
براے قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان.
براے قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان.


جوان عرض کرد: سـ ه قفل با یک کلید ؟!

شیخ فرمود : نماز اول وقت « شاه کلید » است !

کسی مرده است ؟



تو تاکسی نشسته بودم
رادیو داشت قران پخش میکرد که صوتش دل آدم رو میبرد ...
چند قدم جلوتر مسافری سوار شد و با لحنی خاص پرسید کسی مرده ...؟
راننده یه لبخند معنی دار زد و گفت :
آره ... دل من و تو

خدایا دلهای مارو به نور قران زنده و روشن کن.....

خدای مهربان ما

اندیشه کودک


کودکی اندیشیدکه:

       خداچه می خورد؟!

           چه می پوشد؟!

               ودرکجا منزل دارد؟!


ندایی آمدکه:

     اوغم بندگانش را می خورد

         گناهانشان را می پوشد

             ودرقلب شکسته آنان ساکن است...


%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%AF_%D8%A8%D8%B1%D8


یــــــاد خـــــــدا


                        نـــسیم دانه را از دوش مورچـــه انداخت.
                                 

                                     مورچه دانه  را دوبـــاره بر دوشش گذاشت

و به خــدا گفت:

           
                       «گاهـــی یادم میــــرود که هستی،
                                            
                                             کاش بیشتر نسیـــم می وزید...»

بسم الله معجزه میکند


در شأن و منزلت بسم الله همین بس که به فرموده امیرالمومنین امام علی بن ابیطالب سلام الله علیه، اسرار کلام خداوند در قرآن است و اسرار قرآن در سوره فاتحه و اسرار فاتحه در "بسم الله الرحمن الرحیم" نهفته است.


گویند مردی بود منافق اما زنی داشت مومن و متدین.

این زن تمام کارهایش را با "بسم الله" آغاز می کرد. شوهرش از توسل جستن او به این نام مبارک بسیار غضبناک می شد و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند.

روزی کیسه ای پر از طلا به زن داد تا آن را به عنوان امانت نکه دارد زن آن را گرفت و با گفتن " بسم الله الرحمن الرحیم" در پارچه ای پیچید و با " بسم الله " آن را در گوشه ای از خانه پنهان کرد، شوهرش مخفیانه آن طلا را دزدید و به دریا انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و "بسم الله" را بی ارزش جلوه دهد.

وی بعد از این کار به مغازه خود رفت. در بین روز صیادی دو ماهی را برای فروش آورد آن مرد ماهی ها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش آن را برای نهار آماده سازد.

زن وقتی شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد دید همان کیسه طلا که پنهان کرده بود درون شکم یکی از ماهی هاست آن را برداشت و با گفتن "بسم الله" در مکان اول خود گذاشت.

شوهر به خانه برگشت و کیسه زر را طلب کرد. زن مومنه فورا با گفتن "بسم الله" از جای برخاست و کیسه زر را آورد شوهرش خیلی تعجب کرد و سجده شکر الهی را به جا آورد و از جمله مومنین و متقین گردید.

[خزینةالجواهر ص 612]
منبع : سایت سبطین

رهنمود امام رضا به شتربان



از مدینه تا خراسان شتربان امام بود.


مردی از روستاهای اصفهان. سنی مذهب. به خراسان که رسیدند امام کرایه شان را داد.


رو کرد به امام و عرضه داشت :


"پسرپیامبر ! دست خطی بدهید برا ی تبرک با خودم ببرم اصفهان ."


امام برایش نوشتند:


"دوست آل محمد باش ،هر چند خطاکار باشی.


دوستان و شیعیان ما را دوست بدار هر چند آنها هم خطا کار باشند."