مادر شهید مطهری که از بانوان محترم، با ایمان و فهیم بود، «سکینه» نام
داشت. همان کسی که با یاد خدا دلی آرام داشت و قلبش از محبت نسبت به خاندان
عصمت و طهارت مشحون بود. این زن باسواد که بسیار جالب و پرحرارت ادای سخن
مینمود در مورد چهارمین فرزندش یعنی مرتضی میگوید: زمانی که مطهری را هفت
ماهه آبستن بودم، شبی از شبها که آرام در بستر استراحت خفته بودم در
رؤیایی راستین به سفر پرراز و رمزی رفتم و در عالم خواب مشاهده کردم محفلی
نورانی و مجلسی روحانی برقرار است.
تمامی زنان اهل محل در مسجد محله اجتماع نمودهاند، ناگاه دیدم آن مجلس
جلوه و فروغ فزونتری یافت، بانوی مقدس و محترمی که مقنعه بر سر داشت وارد
گردید، دو زن نیز وی را همراهی مینمودند. آن خانم به همراهان توصیه
مینمود گلاب بپاشند. چون نوبت به من رسید، جمله ای بر زبان جاری ساخت که
شگفتی حاضران و خصوصا اعجاب مرا برانگیخت؛ زیرا اظهار داشت: سه مرتبه گلاب
بپاشید!، با خود زمزمه نمودم چرا در باره دیگران گفت یک بار گلاب کفایت
میکند اما در مورد من باید سه بار تکرار شود؟ این تصور به ذهنم خطور کرد
که شاید در قلبم غبار کدورت و تاریکی وجود دارد و شاید با این عمل آن
سیاهی ها زدوده شوند. این پندار آرامش را از من سلب کرد و از این جهت با
نگرانی و هیجان از آن بانوی بانوان دلیل این برنامه را جویا گشتم. او با
شادمانی و نشاط پاسخ داد: به خاطر آن جنینی که در رحم شماست چنین کاری لازم
بود. او آیندهای درخشان خواهد داشت و به جامعه اسلامی خدمات عظیم و سترگی
خواهد نمود.
سکینه با این نوید نورانی و روح افزا مشعوف گشت و در برابر خداوندِ بی نیاز
سجده شکر بر جای آورد و گونه خویش را به درگاه یگانه گذارد. او پس از این
هجرت شبانه از خواب برخاست، از خوشحالی در پوست نمیگنجید، به سرعت وضو
ساخت و در عالم بیداری نیز جبین بر مُهر سائید و سپاس خود را از حی یگانه
با سجدهای خالصانه و نمازی آگاهانه آشکار ساخت.
سرانجام این کودک با کرامت در دوازدهم جمادیالثانی سال 1338 ه.ق مطابق با سیزدهم بهمنماه سال 1299 ه.ش در خانواده ای با اصالت که چشمه ایمان در آن جاری بود به دنیا آمد.
در کتاب مقتل آل الرّسول حکایت شده است :
روزى یک نفر عرب بیابان نشین به محضر مبارک حضرت اباعبداللّه الحسین
علیه السّلام شرفیاب شد و اظهار داشت : اى پسر رسول خدا! من دیه کامله اى
را تضمین کرده ام ؛ ولیکن از پرداخت آن ناتوانم ، با خود گفتم : بهتر است
نزد بخشنده ترین و بزرگوارترین افراد برسم و از او تقاضاى کمک نمایم ؛ و از
شما اهل بیت رسالت گرامى تر و بخشنده تر نیافتم .
حضرت فرمود: اى برادر عرب ! من از تو سه مطلب را سؤ ال مى کنم ، چنانچه یکى از آن ها را جواب دهى ، یک سوّم دیه را مى پردازم .
و
اگر دوتاى آن سؤ ال ها را پاسخ صحیح گفتى ، دوسوّم آن را خواهم پرداخت ؛ و
در صورتى که هر سه مسئله را پاسخ درست دادى ، تمام دیه و بدهى تو را
پرداخت مى نمایم .
اعرابى گفت : یاابن رسول اللّه ! آیا شخصیّتى چون شما که اهل فضل و کمال هستى از همانند من بیابان نشین سؤال مى کند؟!
حضرت
فرمود: از جدّم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم که فرمود: نیکى و
احسانى را که به دیگرى مى کنى ، بایستى به مقدار شناخت و معرفت آن شخص
باشد.
اعرابى عرضه داشت : پس آنچه دوست دارى سؤ ال فرما، چنانچه توانستم
پاسخ مى دهم ؛ وگرنه از شما مى آموزم ، و در همه امور از خداوند متعال کمک
و یارى مى طلبم .
حضرت سؤ ال نمود: کدام کارها افضل اعمال است ؟
اعرابى پاسخ داد: همانا ایمان و اعتقاد به خداوند سبحان ، افضل اعمال و برترین کارها است .
حضرت فرمود: راه نجات از هلاکت چگونه است ؟
اعرابى در جواب گفت : توکّل و اعتماد بر خداوند متعال ، بهترین وسیله نجات و رستگارى است .
سوّمین سؤال این بود: چه چیز موجب زینت مرد خواهد بود؟
اعرابى در پاسخ اظهار داشت : علم و دانشى که همراه با صبر و شکیبائى باشد.
سپس امام حسین علیه السّلام اظهار نمود: چنانچه براى انسان اشتباهى رخ دهد؟
اعرابى گفت : مال و ثروتى که همراه با مروّت و وجدان باشد.
و پس از آن حضرت فرمود: چنانچه باز هم اشتباه کند؟
اعرابى اظهار داشت : تنها راه نجات او این است ، که صاعقه اى از آسمان فرود آید و او را بسوزاند و نابودش کند.
حضرت
در این لحظه تبسّمى نمود و همیانى را جلوى اعرابى قرار داد که در آن مقدار
هزار دینار بود؛ و همچنین انگشترش را که نگین آن صد درهم ارزش داشت به
اعرابى اهداء نمود و فرمود: اى اعرابى ! این مبلغ را بابت بدهى خود بپرداز؛
و انگشتر را هزینه زندگى خود کن .
و چون اعرابى آن هدایا را گرفت ، از
حضرت تشکّر و قدردانى کرد و گفت : ((اللّهُ یَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ
رِسالَتَهُ)) یعنى ؛ خداوند متعال مى داند خلافت و رسالت خود را به چه
کسانى واگذار نماید.(1)
1-بحارالا نوار: ج 44، ص 196، به نقل از جامع الا خبار.
منبع: چهل داستان وچهل حدیث از امام حسین علیه السلام، حجت الاسلام والمسلمین عبدالله صالحی