ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
نماز شب دائم امام خمینی (ره)
امام در قم بیمار شدند و به دستور اطباء میبایست به تهران منتقل شوند. هوا بسیار سرد بود و برف میبارید، یخبندان عجیبی در جادهها وجود داشت امام چندین ساعت در آمبولانس بودند و پس از انتقال به بیمارستان قلب باز نماز شب خواندند.
جالب این است که امام همیشه موقع نماز عطر و بوی خوش مصرف میکردند و شاید بدون بوی خوش سر نماز نایستاده باشند، حتی در نجف هم که نماز شب را پشت بام میخواندند در همان پشت بام نیز یک شیشه عطر داشتند.
منبع : آیه های انتظار بنقل از کتاب سرگذشت های ویژه ج 2 ص 51
زهرا مصطفوی (دختر امام): امام از همان دوران که ما بچه بودیم خیلی به دنبال اینکه ما را نصیحت کنند نبودند؛ یعنی عملاً ما میفهمیدیم که چی خوب است و چی بد است. یعنی عمل ایشان و رفتارشان برای ما طبیعتاً سرمشق بود، در عین حال از همان آغاز خیلی جدی بودند الان درمقابل کوچکترین فعل حرام چنان غضبناک میشوند که در مقابل نظام پهلوی، به همان تندی که اغلب شما شنیده اید. ما در اتاق نشسته بودیم و یکی از بستگان یک خانمی بود که آهسته به من گفت: «فلان کس من که وارد شدم تواضع نکرد» یک مرتبه دیدم آقا با شدت ناراحتی رو کردند به ایشان و گفتند: «شما نمیدانید خدا اینجاست؟ فضای اینجا الان حرام است و نشستن اینجا الان حرامه!» اصلاً آنقدر امام منقلب شدند که من برای حالشون نگران شدم. خود آن خانم گفتند: «من حرفی نزدم، من فقط گفتم جلوی من تواضع نکردند» امام گفتند: «شما بله! شما نمیدانید و یادتان میرود اما خدا یادش است غیبته! این غیبته!» در مقابل فعل حرام خیلی ایشان ناراحت و برآشفته میشوند و در انجام دادن عمل واجب هم خیلی جدی و محکم اند. اما در مقابل به مستحبات زیاد کار ندارند. که حالا شما چرا انجام دادید یا ندادید؟ از این حرفها ندارند. در نتیجه خیلی اهل نصیحت نیستند مگر در چند مورد، آن هم به خصوص در مورد غیبت بود که من دیدم حتی یک بار ایشان همه اهل خانه را صدا کردند و گفتند «من میل داشتم که چیزی را برای شما بگویم» و مثل اینکه ایشان منتظر فرصت بودند، تا یک بار همما جمع باشیم. گفتند: «میخواهم بگویم شما میدانید غیبت چقدر حرامه؟» ما گفتیم «خب بله!» گفتند «شما میدانید آدم کشتن عمدی چقدر گناه دارد؟» گفتیم «بله!» گفتند: «غیبت بیشتر!» و گفتند: «شما میدانید فعل نامشروع و عمل خلاف عفت چقدر حرامه؟» گفتیم: بله! گفتند: «غیبت، بیشتر است» بعد یکی یکی شمردند و گفتند: «غیبت مثل گوشت برادر مرده جویدن است. سعی کنید که غیبت نکنید» بعد شروع کردند به نصیحت در مورد اینکه غیبت چقدر حرام است. اصولاً ایشان روی مسأل? غیبت خیلی تأکید میکردند.
به آقای کوثری گفتند:
آقا روضه نخوان قلب امام ناراحت است،
میخواست بلند شود برود ، حضرت امام فرمودند:
آقای کوثری روضه نخواندی،
گفت حالا بعداً انشاءالله
چرا؟ مگر شما نیامدی روضه بخوانی؟
گفت چرا آمدم ولی گفتند حالا قلب شما ناراحت است،
فرمود آقای کوثری روضه بخوان
روضه زنگ دلِ من است
حرکت قلبِ من است،
میخواهی قلبم از کار بیافتد؟