در بصره امیری بود و روزی در باغ خود چشمش به زن باغبان افتاد و آن زن بسیار با عفت و پاکدامن بود.
امیر باغبان را برای کاری بیرون فرستاد و به زن گفت: برو درها را ببند.
زن رفت و برگشت و گفت: همه ی درها را بستم غیر از یک در که نمی شود بست.
امیر گفت: آن کدام در است؟
زن گفت: دری که میان تو و پرورگار توست و با هیچ سعی و تلاشی بسته نمی شود .
امیر وقتی این سخن را شنید استغفار کرد و از کار خود توبه کرد!!
عارف وارسته ملکى تبریزى درباره عید فطر آورده است:
عید فطر روزى است که خداوند آن را از میان دیگر روزها بر گزیده است و ویژه هدیه بخشیدن و جایزه دادن به بندگان خویش ساخته و آنان را اجازه داده است تا در این روز نزد حضرت او گرد آیند و بر خوان کرم او بنشینند و ادب بندگى بجاى آرند،
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
چند طائفه به لعنت خدا و لعنت هر پیغمبرى که دعایش مستجاب است گرفتارند:
1- کسى که به قرآن چیزى از خود بیفزاید،
2 - و کسى که دستورات مرا ترک کند،
3 - و کسى که حرمت خاندان مرا که خدا لازمش دانسته نگه ندارد،
4 - و کسى که از سلطنت و قدرت خویش براى خوارى عزیز کرده خدا ، 5 - و یا عزت ذلیل شده خدا استفاده کند ،
6- و کسى که خود را در مصرف بیت المال بر مسلمانان مقدم بر دیگران شمرده و آن را حلال خود بداند.
چـه سـاده میـگـذرنـد سـاعـتــــ هـاے 【 عـمـرمـان 】
و مـا چـه سـاده میـگـذریـم از ایـن 【 سـاعـتــــ هـا 】
( والـعصـر ان الانـسـان لـفـے خـسر . . . . . . )