داستــــانها و درســـها

داستــــانها و درســـها

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
داستــــانها و درســـها

داستــــانها و درســـها

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک

ناشکر نباشیم

مردی نزد حکیمی رفت و پیش او از تنگدستی‌اش شکایت کرد.

حکیم از او پرسید: آیا دوست داشتی که نابینا بودی اما در عوض ده هزار درهم داشتی؟

مرد پاسخ داد: نه

آیا دوست داشتی گنگ و لال بودی اما در عوض ده هزار درهم داشتی؟

مرد پاسخ داد: نه

آیا دوست داشتی دو دست و پا نداشتی اما به جای آن ده هزار درهم داشتی؟

مرد پاسخ داد: نه

آیا خوب بود اگر دیوانه بودی و در عوض ده هزار درهم داشتی؟

مرد پاسخ داد: نه

حکیم گفت: آیا باز هم از مولا و پروردگارت شکایت میکنی در حالی که در عین فقر چهل هزار درهم داری؟

مرد پریشان خاطر دگرگون شد و خداوند را به جهت نعمت‌هایی که به او داده است شکر گفت.


 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد